از نظر روانشناختی، اغلب دشوار است که تصمیم بگیریم یک نفر کجا تمام شود و دیگری شروع شود. هرکسی آرزوها و ترس هایی دارد که آنقدر در درون خود دفن می کند که تنها با نسبت دادن آنها به شخص دیگری می تواند با آنها روبرو شود. اما اگر گاهی اوقات احساسات درونی خود را به دیگران فرافکنی کنیم، چقدر می توانیم کسی را بشناسیم؟ ما به شما آنچه را که باید در مورد پیش بینی ها بدانید و چگونه آنها را متوقف کنید نشان می دهیم
از دیدگاه روانشناختی، مرز بین بیرون و درون اغلب به اندازه بدن های فیزیکی واضح نیست. برای مثال، تصمیم گیری در مورد اینکه آیا یک کوه واقعاً بسیار مرتفع است یا خیلی عمیق، دشوار است.به همین ترتیب، میتوانیم متقاعد شویم که یک احساس یا یک انگیزه متعلق به دیگری است، اما به راحتی میتوان مشخص کرد که در واقع در درون ما وجود دارد و ما باید با آن مقابله کنیم. ما ممکن است فکر کنیم که در طول یک دعوای بیش از حد به طرف مقابل واکنش نشان می دهیم، اما در واقع در حال مبارزه با ترس های خود هستیم که حول خودمان می چرخیم.
چگونه می توان در این سردرگمی توقف کرد و اصلاً تصمیم گرفت: وقتی به دیگران نگاه می کنیم، آنها را می بینیم یا تصویری که از درون خودمان بر آنها فراتاب می شود؟ برای اطلاعات بیشتر در مورد پیش بینی ها به ادامه مطلب بروید.
فرافکنی چیست؟
پدیده ای که ما تمایلات، خواسته ها و ویژگی های غیرقابل قبول خود را در درون خود پنهان می کنیم و آنها را به دیگران فرافکنی می کنیم تا بتوانیم از این طریق با آنها ارتباط برقرار کنیم. به عنوان مثال، وقتی نسبت به کسی احساس خصومت داریم، اما این احساس را رد می کنیم، در عوض آن را به عنوان نفرت یا آزار و اذیت خود تجربه می کنیم.
اگرچه اصطلاح پروژه در زبان رایج رایج است، در این متن از فعل پروژه کردن، به دنبال صرف شکل فرهنگ لغت لاتین استفاده می کنیم. تفاوت بین این دو کلمه را می توان مترادف در معنای زبانی و روانشناختی در نظر گرفت، آنها به یک معنی هستند.
چرا برنامه ریزی می کنیم؟
هدف از نحوه عملکرد این است که بتوانیم آن احساسات و تمایلاتی را که به تنهایی قادر به مقابله با آنها نیستیم، از آگاهی خود دور نگه داریم. البته محتوای سرکوب شده ما را به صورت دور برگردان و منتسب به دیگران می یابد، اما در این شکل مواجهه با آنها کمتر تهدید کننده است. این مکانیسم پیشگیری مقداری انرژی روانی را در ما آزاد می کند و از اضطراب ما می کاهد.
نمونه های بیشتر طرح ریزی
- وقتی از رئیس خود متنفر هستید، اما نمی توانید آن را به خود اعتراف کنید، بنابراین با او زندگی می کنید که شما را انتخاب می کند.
- وقتی به فردی میل می کنید که نباید آن را داشته باشید، به همین دلیل است که این احساس را سرکوب می کنید. ممکن است فکر کنید که او می خواهد شما را اغوا کند، او همچنان با شما بحث می کند.
- شما در حال خیانت به شریک زندگی خود هستید یا این احتمال بیشتر و بیشتر به ذهن شما خطور می کند. اما اخیراً مدام به او مشکوک هستید که به شما خیانت کرده است.
- شما با فردی شام می خورید که بی وقفه صحبت می کند. وقتی صحبت را قطع می کنید، او شما را متهم می کند که شنونده خوبی نیستید.
- رهبران یک کشور نفرت را تحریک می کنند، کل گروه های قومی را مورد آزار و اذیت قرار می دهند، با این حال احساس می کنند که نیمی از جهان علیه آنها متحد شده اند.
از مثالهای بالا مشخص است که فرافکنی همیشه به معنای دور کردن مسئولیت در جایی است، زیرا ما دیگران را به خاطر چیزی که نمیتوانیم با آن روبرو شویم سرزنش میکنیم. در عین حال، جهان اغلب مکانی واقعاً خطرناک است که در آن بسیاری از افراد روزانه تحت ستم، آزار و اذیت قرار می گیرند. چه می شود اگر رئیس ما واقعاً نتواند ما را تحمل کند، آنها واقعاً با ما معاشقه می کنند یا اصلاً بی دلیل نیست که به شریک زندگی خود مشکوک باشیم؟

همانطور که یوزف آتیلا در Eszmélet می گوید. در شعر او: «اینجا رنج درون است، اما توضیح بیرون است». آیا این توضیح واقعاً ریشه در خارج دارد یا گاهی اوقات آن را در آنجا قرار می دهیم؟ چگونه می توان بین فرافکنی و تهدیدهای واقعی دنیای بیرون، واقعیت درون و بیرون آن تفاوت قائل شد؟
چه زمانی مشکوک است که شما در حال فرافکنی هستید؟
فرافکنی ها می توانند به اشکال مختلف در زندگی ما ظاهر شوند، بنابراین به سختی می توان آنها را در عمل مشاهده کرد. در عین حال، رواندرمانگر جوزف بورگو در کتاب خود در مورد مکانیسمهای پیشگیری، توجه را به این واقعیت جلب میکند که این شیوههای عملکرد ناخودآگاه اغلب در قالب الگوهایی سازماندهی میشوند که میتوانند بسیاری از عناصر مشترک را نشان دهند.
فقط نام ها تغییر می کنند، اما داستان جاودانه است: شاید شما هم تکرارهای خاصی از زندگی را تجربه کرده اید، زمانی که آن را به گونه ای زندگی کرده اید که اگرچه شخصیت های خاص گاهی اوقات تغییر کند، اما سناریو به نوعی ثابت می ماند. اگر در همه محل کارم توسط رئیسم مورد آزار و اذیت قرار می گیرم یا تقریباً همه همکارانم در همه جا مورد آزار و اذیت قرار می گیرم، ممکن است این تعصب تصور من باشد. البته ظلم سیستمی یک معضل موجود و مهم در جامعه است. گروه های اقلیت مانند زنان، روماها یا افراد LGBTQI وجود دارند که طبق تحقیقات، بیشتر از دیگران در معرض آزار و اذیت در محل کار قرار می گیرند.
انواع افراد من را آزار می دهند، نه افراد خاص: مشکوک باشید اگر همان نوع افراد همیشه شما را آزار می دهند و دیگران را در این دسته بندی در کمترین زمان رزرو می کنید. شما احساسات منفی نسبت به افراد خاصی ندارید، اما آنها بلافاصله شروع به نماد چیزی در چشمان شما می کنند.
مثلاً شما بنا به دلایلی زاهدانه زندگی می کنید، بنابراین اخیراً همه را فاسد می بینید. افرادی که در مورد زندگی خود غوغا می کنند، اما همچنین افرادی که با دوستان خود روی یک لیوان شراب گپ می زنند. البته، اگر در منطقه حزب زندگی می کنید، ممکن است دلیل خارجی برای افزایش حساسیت شما به موضوع وجود داشته باشد.

برای شما دشوار است که از این سوال عبور کنید:از نظر یک روانشناس، واکنش های بسیار خشن اغلب نشان می دهد که ممکن است چیز دیگری در پس زمینه وجود داشته باشد. در مورد فرافکنی، فرد حتی ممکن است با وسواس با یک سوال برخورد کند: تنش فیزیکی شدیدی در بدن او ایجاد می شود، انرژی زیادی در تفکر در مورد موضوع گره خورده است و او مدام در مورد آن با دیگران صحبت می کند.در عین حال، افراد مفید اطراف شما نیز احساس می کنند که واکنش شما اغراق آمیز است، حتی اگر اساساً به اعتبار احساسات شما احترام بگذارند.
خود را ایده آل می کنید: در طول فرافکنی، ممکن است این اتفاق بیفتد که چون فرد انگیزه هایی را که در او وجود دارد اما غیرقابل قبول است به دیگران القا می کند، در نهایت می تواند تجربه کند که این کار را نمی کند. آنها را در تمام این ویژگی داشته باشد. بقیه همیشه تقلب می کنند، تقلب می کنند و دروغ می گویند، اما او هرگز این کار را نمی کند. گاهی اوقات او حتی نمیفهمد چرا مردم به او واکنش نشان میدهند: از آنجایی که او تصویر کاملاً متفاوتی از خود ایجاد کرده است.
در برابر پیش بینی ها چه کاری می توان انجام داد؟
در برخورد با فرافکنی ها به هر سمتی که برویم، در نهایت هر مسیر به این می انجامد که چگونه می توانیم خود را بهتر بشناسیم. اگر تصویر واضحتری از خودم داشته باشم، راحتتر میتوانم تصمیم بگیرم که چه چیزی از من میآید و تأثیر دیگران چیست.
خود را ملاقات کنید:فضا و زمان برای بررسی فرآیندهایی که در درون شما اتفاق می افتد هر از گاهی داشته باشید.جواب "من خوبم" را رها کنید، بهتر است به دنبال آنچه در شماست فراتر از الگوها بگردید. اگر گاهی اوقات بتوانید کمی از بالا به واکنشهای خود نگاه کنید، ممکن است چیزهایی آشکار شود که در گرمای لحظه از دست دادهاید. آیا گاهی اوقات تمایل دارید دیگران را به خاطر احساس خود سرزنش کنید؟ اگر بتوانید با خودتان کنجکاو، باز و فهمیده باشید، "نقاط ضعف" شما نیز کمتر تهدید کننده خواهد بود.
باور کنید، همه ما چیزهایی داریم که دشوارتر هستند، چیزهایی که هنوز باید در آنها بهبود پیدا کنیم، این کاملاً طبیعی است. اگر بتوانید خودتان را بیشتر بپذیرید، آن وقت یک زمان تنهایی تنها نیست، بلکه زمان با کیفیتی است که با خودتان سپری می کنید. علاوه بر این، زمانی که شما خسته و کوفته هستید، پیش بینی ها قوی تر می شوند، بنابراین شارژ مجدد و استراحت می تواند سود مضاعفی داشته باشد.

فرد دیگری می تواند آینه شما باشد: برای جلوگیری از فرافکنی، ممکن است مهم باشد که فرد مقابل را به طور کامل درک کنید.آن را به یک ویژگی محدود نکنید که فکر می کنید در او کشف کرده اید، اما در واقع خودتان از او می ترسید. همچنین کامل بودن داستان ها را به خاطر بسپارید. هنگام برقراری ارتباط در یک موقعیت مشاجره، اگر به جای سرزنش کردن طرف مقابل، در مورد احساسات خود صحبت کنید، بسیار کمک می کند. این سازندهتر است که صادقانه به طرف مقابل بگویید که احساس ناامنی و نادیده گرفتن میکنید تا اینکه بلافاصله او را به خیانت متهم کنید.
و اگر در تصمیم گیری برای شما سخت است که آیا شما در حال فرافکنی هستید یا دیگران واقعاً آنگونه که شما فکر می کنید رفتار می کنند، به کسانی که واقعاً به آنها اعتماد دارید مراجعه کنید. مهم ترین افراد برای شما می توانند یک آینه در مقابل شما بگیرند، آنها می توانند به شما بگویند که شما را چگونه می بینند. آنها می توانند توجه شما را به جنبه هایی از یک موقعیت جلب کنند که ممکن است به آن فکر نکرده باشید.
مراجعه به روانشناس: با توجه به انگ اجتماعی و انگ رایج، توصیه به مراجعه به درمانگر همچنان می تواند برای بسیاری توهین آمیز باشد.با این حال این اغلب یکی از بهترین اتفاقاتی است که می تواند برای کسی بیفتد. کار خودشناسی همیشه آسان نیست، اما در یک دنیای ایده آل، همه باید حداقل یک بار چنین فرآیندی را تجربه کنند. روانشناس می تواند به شما کمک کند الگوهای تکرار شونده در رفتار، افکار و احساسات خود را بشناسید و بتوانید کاری در مورد آنها انجام دهید.
او همه چیز را به شما نمی گوید، اما گاهی اوقات با یک چراغ قوه قسمت های جلوی شما را روشن می کند تا بتوانید با خیال راحت اعماق خود را کشف کنید.
چرا ارزشش را دارد؟
اگر پیش بینی های خود را بشناسید، راحت تر می توانید بین رویدادهای درونی خود و محرک های دیگران تمایز قائل شوید. این همچنین به این معنی است که شما مرزهای واضح تری دارید، بنابراین انرژی شما با یک دفاع شخصی مبهم مصرف نمی شود، که در طی آن گاهی اوقات کسانی را که با احترام و عشق به شما نزدیک می شوند را کنار می زنید. اگر خودتان را بهتر بشناسید، به جای تنفر و انکار خود، تصویر شما از خود طبیعتاً ویژگی های منفی شما را نیز در بر خواهد گرفت.

یک شخصیت یکپارچه که از ویژگی ها و تجربیات درونی بسیاری تشکیل شده است، دیگر نمی ترسد توسط دیگران از بین برود، بلکه می تواند با کسانی که دوستشان دارند به شیوه ای بسیار متعادل تر ارتباط برقرار کند. و افرادی که واقعاً مرزهای او را نادیده می گیرند، از آنها عبور می کنند یا می خواهند او را تصاحب کنند، راحت تر تشخیص داده می شوند و یاد می گیرند که از آنها دوری کنند.