افراد تراجنسیتی نمی خواهند متمایز شوند، بلکه می خواهند خود را با آنها هماهنگ کنند

فهرست مطالب:

افراد تراجنسیتی نمی خواهند متمایز شوند، بلکه می خواهند خود را با آنها هماهنگ کنند
افراد تراجنسیتی نمی خواهند متمایز شوند، بلکه می خواهند خود را با آنها هماهنگ کنند
Anonim

ما اطلاعات بسیار کمی در مورد تراجنسیتی داریم و نه همیشه از منابع موثق. فقدان اطلاعات منجر به ترس، ایجاد باورهای نادرست، پیش داوری ها و رنجش نسبت به گروهی هزاران نفری می شود که در حال حاضر تنها به بهای تلاش های عظیم می توانند برای ما یک زندگی کاملا طبیعی، متعادل و خودشناس به دست آورند

در پایان ماه مارس، مصاحبه همکارم منتشر شد، که او با یکی از دوستان تراجنسیتی اخیراً بیرون آمده، گابی انجام داد. من از مبارزه مصمم که با آن گابی تلاش کرد تا انتظاراتی را که برای چندین دهه بر او تحمیل شده بود برآورده کند، شوکه شدم: پس از اعتیاد به مواد مخدر و قمار و دو اقدام به خودکشی، او تقریباً مرده بود.اما خواندن اینکه هنوز برای یافتن هویت خود در سن پنجاه و یک سالگی دیر نیست، به همان اندازه رهایی بخش بود. در این گفتگو خواندم دکتر. همچنین در مورد اورولوژیست Noémi Bordás که در سال‌های اخیر با تمام وجود فرآیند تأیید جنسیت بسیاری از افراد تراجنسیتی را همراهی کرد و بلافاصله به درخواست من برای مصاحبه بله گفت.

Noémi فوق العاده شلوغ است: ما می توانستیم در زمان مبادله بیماران مکالمه خود را انجام دهیم، اما حتی تحت فشار زمانی شدید، او افکار دقیق و بسیار مهمی را با من در میان گذاشت. ما با دکتر Noémi Bordás در مورد پیشینه تراجنسیتی، تعصبات اجتماعی و باورهای غلط و همچنین راه های ممکن برای کمک صحبت کردیم.

دکتر نومی ریب

متخصص اورولوژی.

حوزه فوق تخصصی او جراحی ترمیمی اندام تناسلی است که به معنای تخصص جراحی مربوط به ناهنجاری های مادرزادی و اکتسابی اندام تناسلی از جمله جراحی انتقال (فعالیت جراحی مربوط به جراحی ترانس) است.

با بررسی وب‌سایت شما، از جمله بازخورد بیماران سابقتان، این تصور را پیدا کردم که ترانس پزشکی برای شما بسیار بیشتر از یک تخصص است. من ترجیح می دهم نگرش او را به عنوان تعهد پرشور، فداکاری توصیف کنم. کجا و چه زمانی این موضوع برای شما اهمیت خاصی پیدا کرد؟

در طول سالهای دانشگاه، برای اولین بار با بیماران ترنسجندر در کلینیک اورولوژی در Szeged آشنا شدم و آن زمان بود که این بخش از جراحی را دیدم. در اینجا نیز فرصتی دست داد تا با آنها در کنار بالینشان در مورد سرنوشتشان صحبت کنم، اینکه چگونه به این تصمیم رسیدند و خانواده و محیط اجتماعی آنها چه نقشی در این امر ایفا کرده است. هر چه بیشتر به آن نگاه کردم، علاوه بر بخش جراحی، به کل تاریخچه و مشکلات افراد درگیر بیشتر علاقه مند شدم و واقعاً تعهدی قوی پیدا کردم. از سال 2009، من نیز شروع به بازدید از مراکز خارجی کردم که آنها با این جمعیت در تعداد بیشتری کار می کردند - زیرا امروزه چندین مرکز بزرگ در سراسر جهان وجود دارد که می توانند به صورت پیچیده با موضوع ترانس سلامت برخورد کنند.جایی که اورولوژی، زنان، جراحی عمومی، جراحی پلاستیک، گوش و حلق و بینی، حرفه های داخلی و گروه های سلامت روان با هم کار می کنند. در خانه، ما شاهد سازماندهی این هستیم - فعلاً کند - و من نیز به این امر بسیار متعهد هستم.

نه تنها به عنوان یک جراح، بلکه به شکلی پیچیده به موضوعی می نگرد که در مورد آن سوء تفاهم زیادی در اذهان عمومی وجود دارد، اما اطلاعات بسیار کمی و اغلب اشتباه وجود دارد. به عنوان مثال، من از اطلاعاتی که در وب سایت شما خواندم بسیار شگفت زده شدم. بر این اساس، تغییر جنسیت ممکن است به اندازه چشمان سبز یا موهای قرمز رایج باشد. آیا واقعاً این پدیده با چنین فراوانی رخ می دهد؟

متأسفانه، ما تقریباً هیچ داده ای در این مورد در خانه نداریم، بنابراین اساساً از آنچه داده های بین المللی نشان می دهد شروع می کنیم. بله، تراجنسیتی ممکن است به اندازه چشمان سبز و موهای قرمز رایج باشد. با این حال، به راحتی می تواند این باشد که این تنها کسری از نسبت واقعی است، زیرا ما حتی در مورد کسانی که به دلایل مختلف، به نقطه درخواست کمک نمی رسند، اطلاعی نداریم.ضمناً ما خودمان در وب سایت داده ها را جمع آوری می کنیم، پرسشنامه ای در این زمینه قرار می دهیم و سعی می کنیم مردم را به اظهار نظر تشویق کنیم. پالایش این داده ها یک فرآیند مداوم و بی پایان است.

دکتر Noémi Bordás
دکتر Noémi Bordás

من به عنوان یک فرد غیر روحانی این تصور را هم دارم که چندین مورد وجود دارد که مسیر گذار زنانه شدن است، یعنی زمانی که جنسیت زن تقویت می شود. آیا این واقعا درست است؟

طبق برخی داده‌های ادبی بین‌المللی، انتقال مرد به زن ممکن است در واقع رایج‌تر باشد، اما داده‌ها می‌توانند توسط بسیاری از چیزها تحریف شوند، همچنین ممکن است که آمار مناسب نباشد یا افراد کمی آن را پر کنند. تشکیل می دهد. علاوه بر این، ادغام ممکن است آسان‌تر باشد - بدون مراحل انتقالی که از نظر پزشکی یا قانونی پشتیبانی می‌شود - برای فردی که از نظر اجتماعی به عنوان یک "زن پسر" شناخته می‌شود. حتی ممکن است برخی از موارد به این شکل پنهان بماند، بنابراین در واقعیت مشخص نیست که تفاوت قابل توجهی وجود دارد.من هم خیلی وقت پیش فهمیدم که نسبت 1:10 است، اما در عمل من دیگر اینطور نیست. آمارها دائماً در حال تغییر هستند و نیاز به درمان نه تنها به صورت خطی، بلکه به طور تصاعدی از سال به سال افزایش می‌یابد، به همین دلیل است که داده‌های خود ما نیز سال به سال تغییر می‌کند.

تراجنسیت

Transgender یک خودشناسی یا بیان متفاوت از جنسیت اجتماعی (جنسیت) و/یا جنسیت بیولوژیکی (جنس) است که در بدو تولد اختصاص داده شده است. بسیاری از افراد ترنس در طول زندگی خود نارسایی جنسیتی را تجربه می کنند که درجه آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است. نارسایی جنسیتی می تواند از ناراحتی یک فرد تراجنسیتی با بدن خود ناشی شود، اما می تواند منشأ اجتماعی نیز داشته باشد.

در مورد ایجاد این بیماری چه می دانیم؟ تا چه حد عوامل ژنتیکی و تأثیرات خارجی در آن نقش دارند؟

ما هنوز دقیقاً نمی دانیم، اما قویاً فرض می شود که علت ایجاد این بیماری چند عاملی است: علل ژنتیکی (مناطق جدیدتر و جدیدتر در مغز و مخزن ژن به طور مداوم در حال شناسایی هستند که می توانند با این وضعیت همراه باشد) و اثرات محیطی (به عنوان مثال اثرات هورمونی در دوران بارداری، تروماهای مختلف، سوء استفاده در دوران کودکی) نیز ممکن است با این پدیده همراه باشد.هر روز، مطالعات بیشتری با نتایج جالب مختلف منتشر می شود، اما نتایج بسیار متنوع هستند و برای تبدیل شدن به مدرک نیاز به توضیح بیشتر دارند.

جراحی انتقال، نارسایی جنسیتی: گویی آن چیزی که در مورد تغییر جنسیت می‌دانستیم اشتباه بود، یا حداقل این را گفتیم.

زبان در واقع دائماً در حال تغییر است، همانطور که سیاست ها نیز تغییر می کنند. ضمناً دستورالعمل مجارستانی وجود ندارد، اما ما سعی می کنیم از دستورالعمل های بین المللی استفاده کنیم و بر اساس آنها سعی می کنیم استفاده از زبان داخلی را نیز شکل دهیم. یکی از مهمترین تغییرات این است که ما سعی می کنیم شرایط و استفاده از کلمات را آسیب شناسی کنیم. تراجنسیتی در گذشته یک بیماری محسوب می شد - در عمل با رمزی بیانگر بیماری همراه است - اما طبق نظر متخصصان به روز، اشتباه محسوب می شود. در عین حال، استفاده ما از کلمات نیز در حال تغییر است. ده سال پیش در رابطه با جراحی از اصطلاح جراحی تغییر جنسیت استفاده می‌کردیم، بعداً از تغییر جنسیت صحبت می‌کردیم، اما امروز هیچ کدام را درست و دقیق نمی‌دانیم.ما در مورد مداخلات تأیید کننده جنسیت صحبت می کنیم، زیرا آن چیزی که واقعاً در جریان است را بهتر توصیف می کند.

قبلا گفته شده است که تعداد افراد تراجنسیتی ممکن است بسیار بیشتر از آن چیزی باشد که ما می دانیم/تخمین می زنیم. اگر داده های ادبی بین المللی را در نظر بگیریم، در کشور ما نیز هزاران نفر می توانند باشند. تجربه چیست، چه تعداد از آنها موفق به استفاده از درمان های انتقالی می شوند؟

ما هنوز با این واقعیت دست و پنجه نرم می کنیم که بسیاری از مردم حتی نمی دانند چه اتفاقی برای آنها می افتد، یا حتی اگر بدانند، دیگر نمی دانند به چه کسی مراجعه کنند. آنها اطلاعات کمی دارند و تنها افرادی که به من مراجعه می کنند کسانی هستند که به نوعی سلامت درمانی می خواهند و اصلاً می دانند که اینجا امکان پذیر است. برخی از افراد تراجنسیتی ممکن است بتوانند بدون تأیید پزشکی یا قانونی ادغام شوند. برخی از افراد تنها به گام های خاصی برای کاهش نارسایی یا داشتن کیفیت زندگی یا یکپارچگی اجتماعی قابل قبول نیاز دارند، در حالی که برخی دیگر متوجه می شوند که تمام مراحلی که می توان ارائه داد کافی نیست.با در نظر گرفتن عوارض آنها، همه افراد با گزینه های درمانی جراحی زندگی نمی کنند. در بسیاری از موارد، او فقط ضروری ترین مرحله جراحی را انتخاب می کند تا نارسایی جنسیتی و اثرات منفی ناشی از آن بر تمام زندگی او غالب نشود.

پس آیا فرآیند انتقال برای همه متفاوت است؟ آیا کسی هست که بخواهد از جراحی استفاده نکند، به عنوان مثال، فقط به هورمون درمانی برای هویت بخشیدن به خود نیاز دارد؟

این حق و تصمیم فردی هر کسی است که تعیین کند چه درمان هایی برای دستیابی به کیفیت بهتر زندگی و کاهش احساس طاقت فرسا نارسایی لازم است. ما کسی را موظف نمی‌کنیم که این یا آن را بخواهد، اما حتی یک قدم را نیز غیرممکن نمی‌کنیم، اگر دلیل پزشکی جدی برای انجام آن وجود نداشته باشد (مثلاً برخی بیماری‌های همراه یا شرایطی که بیهوشی ایمن را تهدید می‌کند). به عنوان یک پزشک، هدف اجرای یک برنامه درمانی فردی است که در آن انتظارات کسانی را که به ما مراجعه می کنند هماهنگ می کنیم و سعی می کنیم اهداف واقع بینانه را تدوین کنیم.ما می توانیم عوامل فردی، ذهنی، روانی اجتماعی و روانی-جنسی، محیطی و سایر عوامل، به ویژه عوامل بهداشتی، از جمله وضعیت سلامت عمومی، سن، ویژگی های آناتومیک را در نظر بگیریم.

چندین بار به این عقیده برخورد کردم که "در خارج از کشور، کافی است یک پسر کوچک بگوید احساس دختر کوچکی می کند، هورمون ها، عمل جراحی در حال آمدن است" و این پیش بینی که "آهسته آهسته اینجا هم این اتفاق می افتد". ". اگرچه اینها ادعاهای بی اساس به نظر می رسند، اما واقعیت این است که مردم به این موضوع علاقه مند هستند که چگونه می توان قبل از شروع یک دگرگونی غیرقابل برگشت یا برگشت ناپذیر در بدنش مطمئن شد که واقعاً این پدیده را دارد.

اولین چیزی که لازم است دو نظر روانشناختی/روانپزشکی مستقل است که این نارسایی واقعا وجود دارد. در برخی موارد می توان بیش از این انتظار داشت و تنها در این صورت می توان روند در جهت هورمون درمانی و تاییدات جراحی ادامه پیدا کرد و تنها در صورتی که بیمار نیازی به این امر داشته باشد.علاوه بر نظر متخصص، در بیشتر موارد انتظار می رود که به سن بزرگسالی که توسط دولت تعریف شده است برسد (که در برخی موارد می تواند مشکلات جدی ایجاد کند، به عنوان مثال در مورد درمان کودکان یا نوجوانان ترنسجندر). عدم وجود بیماری روانی مهم است، یا اگر چنین بیماری وجود دارد، باید پایدار، درمان و تحت نظارت باشد.

تا چه حد در جریان گذار با تبعیض و تعصب مواجه می شوند، چه از جانب جامعه و چه از جانب پزشکان؟

آنها در زندگی روزمره، در خانواده، در جامعه با تعصبات، انگ و طردهای بسیاری مواجه می شوند. متأسفانه، این درست است، و حتی برای مراقبت های بهداشتی نیز بسیار صادق است. بر اساس بازخوردها، به نظر می‌رسد که این افراد معمولاً هنگامی که به دنبال کمک پزشکی می‌گردند، در موقعیت نامناسبی قرار می‌گیرند یا درمان مناسب را دریافت نمی‌کنند.

برای مثال، پزشکان و کارکنان بهداشتی می توانند بر اساس دیدگاه های مذهبی یا سیاسی، یا دقیقاً به این دلیل که نه مراقبت و نه چارچوب قانونی آن به درستی تنظیم نشده است، از ارائه مراقبت خودداری کنند.و اصلاً مشخص نیست که این یک سوء نیت ساده است. از آنجایی که اطلاعات کمی وجود دارد، کارکنان مراقبت های بهداشتی نیز ممکن است از اقدامات قانونی واهمه داشته باشند که بعداً متهم شوند که آنطور که از نظر حرفه ای انتظار می رود عمل نکرده اند.

دلیل ترس و بی میلی در جامعه پزشکی چه می تواند باشد؟

نه پزشکان و نه پرسنل پزشکی برای این کار کمک کافی دریافت نمی کنند، بنابراین نمی دانند که مثلاً چگونه با این افراد به شیوه ای غیر توهین آمیز رفتار کنند تا بتوانند از مناسب ترین مراقبت، حمایت و پشتیبانی برخوردار شوند. درمان. مشکل مهم دیگر این است که در آموزش پزشکی مطالب آموزشی مرتبط با این رشته وجود ندارد. بنابراین، پزشک خانواده آماده نیست، پرستار آماده نیست، متخصص غدد آماده نیست. و نتیجه این است که افراد درگیر احساس می کنند که در بدن خود با مشکلی که نمی توانند آن را تغییر دهند تنها مانده اند.

اگر به ناراحتی فکر کنیم که حتی یک ناراحتی جسمی کوچک (حتی چند تار موی نامناسب یا چند پوند اضافی) می تواند ایجاد کند، می توانیم رنج یک نارسایی را درک کنیم که فراتر از یک درجه متوسط غیر ممکن است به طور مستقل تغییر کند. و در رابطه با آن متخصصان - در صورت نداشتن اطلاعات کافی - از کمک خودداری می کنند.در یک محیط نامنظم و فاقد اطلاعات، ساده ترین کار بالا بردن دست است. از آنجایی که این یک ناحیه تخصصی است که به صورت مرحله به مرحله درمان می شود، دلیلی وجود ندارد که چرا پزشک به این صورت عمل کرده است و در چنین مواردی ترجیح می دهد به شما بگوید که به شخص دیگری مراجعه کنید. علاوه بر این، فیلتر کردن اینکه چه کسی در این زمینه تخصص واقعی دارد، در کجا و با چه کیفیتی کار انجام می شود نیز دشوار است. این حتی به عنوان یک حرفه ای دشوار است و برای یک غیرنظامی تقریبا غیرممکن است. به همین دلیل است که ایجاد مرکزی که بتوانیم در هر مرحله مربوط به انتقال کمک کنیم، اهمیت زیادی دارد.

بیمه اجتماعی برای هزینه های انتقال چه چیزی را پوشش می دهد؟

دوگانگی جالبی وجود دارد، زیرا از نظر تئوری بسیاری از چیزها ممکن است، اما در عمل اغلب آنها را درک نمی کنند. برای اینکه کسی در این مسیر شروع کند، همانطور که قبلاً گفتیم، ابتدا باید دو نظر مستقل روانشناختی/روانپزشکی به دست آورد. خیلی وقت ها همه چیز اینجا گیر می کند.اصولاً این به tb می رسد، اما از یک طرف لیست های انتظار بسیار زیاد است و از طرف دیگر در سطح محلی اگر متخصص مورد نظر به این حوزه رسیدگی نکند، می تواند نظر کارشناسی را هم رد کند. و به شخص مربوطه بگویید به دنبال فردی باشد که در این زمینه تجربه بیشتری داشته باشد. اما این یک بن بست است، زیرا آنها در آنجا به او خواهند گفت که او به بیمارستان در مرکز مراقبت صالح منطقه ای خواهد رفت. و سپس جاده خصوصی می آید. خیلی چیزها به دوش بیمه سلامت می رود، اما شما باید در دایره های بی پایان بدوید، در حالی که دست اندرکاران احساس می کنند که اگر این باید به تعویق بیفتد، اگر باید سال ها منتظر عمل یا درمان هورمونی باشید. ، پس حتی فکر خودکشی آنقدر تهدید کننده است که ترجیح می دهند خصوصی تلاش کنند.

بسیاری از مردم با لیست‌های انتظار طولانی یا دلایلی مواجه می‌شوند که سیستم مراقبت عمومی در حال حاضر بیش از حد بارگذاری شده است و تنها با برنامه‌ریزی درمان برای سرطان‌شناسی یا سایر بیماری‌ها ظرفیت خود را به حداکثر می‌رسانند و می‌گویند که این درمان باید بر تراجنسیتی‌ها اولویت داشته باشد.ما می‌توانیم این را تصدیق کنیم، درست است، اما در طرف دیگر مقیاس، میزان خودکشی «سرسام‌آور» وجود دارد، که فکر می‌کنم درست است که بپرسیم، آیا این مداخلات به‌طور مشابه برای افراد آسیب‌دیده نجات‌بخش نیستند؟

صحبت از جراحی: من همچنین اغلب تجربه کرده ام که کسانی که با این مشکل آشنا نیستند اغلب در مورد جراحی هایی صحبت می کنند که شامل بار جسمی و روحی زیادی است، به گونه ای که گویی افراد تراجنسیتی آنها را از نوعی مد انجام می دهند.

کل انتقال یک چیز بسیار جدی و سنگین است - و نه فقط جراحی - با این حال بسیاری از مردم واقعاً در مورد این پدیده صحبت می کنند که گویی یک مد ساده است. فکر می‌کنم اگر فردی بپذیرد که باید به خانواده‌اش، محل کار، محیط اطرافش بگوید، همه انگ‌ها و مشکلات را می‌پذیرد، خطرات سلامتی فراوان، درمان‌های سنگین، نظر متخصص، احتمال عوارض، همه چیزهایی که به همراه دارد. می رود، یک مد را دنبال نمی کند.

تصادفی نیست که سالها قبل از جراحی ها می گذرد، زیرا ما همچنین باید مطمئن شویم که این یک تعهد محکم است. اگر کسی سال ها تمام این کارها را انجام می دهد و با خانواده، محیط، بدنش مبارزه می کند و هنوز هم این را می خواهد، پس به ذهنم خطور نمی کند که این یک خارش برای برجسته شدن است. این افراد برای رسیدن به یک حالت هماهنگ یا نزدیک به آن رنج زیادی می کشند و همچنین باید گفت که مواقعی وجود دارد که همه اینها حتی با درمان هم به نتیجه نمی رسد.

اما همچنین یک واقعیت ثابت شده است که علیرغم تلاش برای از بین بردن نارسایی جنسی با داروها یا درمان های روانپزشکی، آنها کارساز نبودند و با توجه به دانش ما تاکنون موثرترین راه برای کاهش نرخ بسیار بالای خودکشی در بین تراجنسیتی ها این است که درمان ها را برای کسانی که نیاز واقعی و مستدل دارند در دسترس قرار دهند. برای آنها، استفاده از درمان های پزشکی/بهداشتی می تواند راهی برای بهبود کیفیت زندگی باشد.

چه چیزی می تواند باعث رنجش اغلب در جامعه در مورد تغییر جنسیت شود؟

بسیاری از مردم فکر می کنند، برای مثال، همه اینها (علاوه بر موارد قابل توجهی که در بالا ذکر شد) در مورد جنسیت است، حتی اگر این موضوع از نقطه نظر انتقال یک موضوع جزئی است. کسی به این دلیل وارد نمی شود که "می خواهد به روش دیگری رابطه جنسی داشته باشد"، "یا می خواهد یک کارگر جنسی باشد". هر مرحله در مورد توانمند ساختن افراد درگیر برای داشتن یک زندگی سالم است تا روح آنها با بدنشان هماهنگ باشد. صرف نظر از اینکه قفسه سینه یا صورتش را عمل کردم، به او هورمون دادم یا اندام تناسلی بیمار را لمس کردم، نتیجه یکسان است: موضوع جنسیت نیست، قرار گرفتن در جامعه، تجربه هویت شخصی است. در مورد لزوم عدم تبعیض و آشکار نکردن جامعه که ظاهر آنها توسط مادر طبیعت شکل نگرفته است. آنها نمی خواهند برجسته شوند، بلکه برعکس: با هم ترکیب شوند و یک زندگی عادی داشته باشند.لازم به ذکر است که آنها همچنین می خواهند از نظر جامعه یک زندگی عادی و مفید داشته باشند: کار کردن، استراحت کردن، رفتن به فروشگاه یا بانک، اجاره آپارتمان، ازدواج و تشکیل خانواده.

افراد ترنسجندر نیز می خواهند زندگی کاملی داشته باشند
افراد ترنسجندر نیز می خواهند زندگی کاملی داشته باشند

آیا در طول انتقال نقطه ای وجود دارد که بتوانید بگویید این پایان فرآیند است؟

به خیلی چیزها بستگی دارد. اگر کسی فقط می‌خواهد نامش را تغییر دهد و این کار نتیجه داد، و او احساس می‌کند که می‌تواند به درستی جا بیفتد، پس این پایان کار است، بله. به نظر من مهمترین چیز این است که همیشه اهداف را به طور واقع بینانه در فرآیند ارزیابی کنیم و نیازها را با احتمالات، خطرات سلامتی را با نتایج مورد انتظار و مداخله جراحی را با امکانات آناتومیک مقایسه کنیم. می توان تصور کرد که در مرحله ای از این روند، شخصی تصمیم می گیرد که ادامه ندهد، زیرا مثلاً یک عمل آنقدر برای او سنگین بود که دیگر نمی خواهد.برعکس این نیز می تواند اتفاق بیفتد، که بعداً نیازی ایجاد شود که بر اساس آن ارزش دارد که دوباره گزینه ها را مورد بحث قرار دهیم. از این نظر، ما نمی توانیم در مورد نقاط پایانی مطلق صحبت کنیم، زیرا زندگی تعیین می کند که آیا درمان های اضافی مورد نیاز است یا خیر. آنچه که من قطعاً تأکید می کنم این است که تماس مستمر با پزشک خانواده و سایر متخصصان ضروری است: این یک رابطه مادام العمر است، حتی با خانواده ها.

جامعه جریان اصلی چه کاری می تواند انجام دهد تا کار را برای این افراد آسان کند؟ چگونه می توان به کسی که پر از تعصب است «فروخته» کرد که این مشکل مهمی است و کمک کردن هدف مشترک ماست؟

این سوال بسیار دشوار است. و من واقعاً امیدوارم که زندگی ما بدون تجربه تغییر نگذرد. مهمترین چیز این است که اطلاعات کافی در مورد افراد، خانواده ها و جنبه های بهداشتی درگیر داشته باشید. برای رساندن این موضوع به مردم: از طریق مدارس، سازمان های مدنی و رسانه ها.ما فرزندانمان را به مدارس و مهدکودک هایی می فرستیم که در آن پسر، دختر، غیر باینری، معلول، کم شنوایی، کولی، عمیقا مذهبی یا برعکس، فقیر و ثروتمند و بسیاری دیگر وجود دارد. جایی که باید کارها و مشکلات را با هم حل کنند و به هم کمک کنند. ما نمی توانیم فرزندان خود را طوری تربیت کنیم که حتی اندکی با آنها تفاوت دارند و از این طریق انگ و رفتارهای تبعیض آمیز را به فرزندان خود منتقل کنیم. پس از همه، الگوهای دیده شده را می توان منتقل کرد. ما باید الگو قرار دهیم و از باز کردن چشمانمان هراس نداشته باشیم وقتی چیزی پیش می آید که قبلاً ندیده ایم.

همه چاله ها قابل عبور هستند.

این یک کار دشوار برای همه دست اندرکاران، خانواده آنها، جامعه و بخش بهداشت و درمان است، اما با یک نگرش مثبت مشترک و تلاش، با اراده برای انجام کاری، می توانیم دنیایی بهتر از جهان را پشت سر بگذاریم. ما پیدا کردیم.

اگر شما به عنوان یک ذینفع شخصی یا یکی از اعضای خانواده احساس می کنید که می خواهید در مورد این موضوع مشاوره بگیرید، می توانید از طریق این وب سایت با دکتر Noémi Bordás و تیم او تماس بگیرید.

اگر شما نیز احساس می کنید که به کمک نیاز دارید، با شماره تلفن رایگان 116 123 یا 06 80 820 111 برای کسانی که در بحران هستند تماس بگیرید! لطفا این صفحه را بخوانید! اگر نگران چیز دیگری هستید، این صفحه را توصیه می کنیم.

موضوع محبوب